English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2426 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
i will t. you for the book U شیر یا خط می کنم ببینم کتاب را کی باید بردارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
capitulary U کتاب راهنمای کلمات کتاب مقدس کتاب دعا
boron water U ابی که عنصر شیمیایی بردارد
if i see him U اگر او را ببینم
i know that place by sight U ببینم می شناسم
Well discuss it at dinner. U سرت رابلند کن ببینم
I'd like to see Mr. ... U من می خواهم آقای ... را ببینم.
I wish I could meet ( see ) her . U کاش می توانستم اورا ببینم
May I see the room? U آیا میتوانم اتاق را ببینم؟
we shall see U تا ببینم بعد معلوم میشود
Tell me how you escaped? U بگو ببینم چطور فرار کردی ؟
deuteronomic U وابسته به کتاب تثنیه که دومین کتاب تورات است
readers U مصصح چاپخانه کتاب قرائت کتاب خواندنی
book of reference U کتاب برای مراجعه گاهگاهی کتاب راهنما
reader U مصصح چاپخانه کتاب قرائت کتاب خواندنی
caxton U کتاب کاکستون نخستین کتاب چاپ کن انگلیسی
invisible hand U منشاء این اصطلاح کتاب "ثروت ملل "ادام اسمیت است . بر اساس این کتاب
double coincidence of wants U زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
final act سندی است که در پایان کار کنفرانس تنظیم میشود وخلاصه کارهای کنفرانس ونتایج حاصله از آن و تعهدات و موافقتهای ناشیه از آن ونیز مسائلی که جنبه فرعی دارند مانند توصیه ها وارزوهای اعضا کنفرانس را در بردارد
we must see what can be done U به ببینم چه میتوان کرد بایددید چه میشود کرد
ought U باید
shall U باید
to have to U باید
in due f. U باید
outh U باید
should U باید
there is a rule that... U که باید.....
must U باید
maun U باید
the f. of a table U باید
bokk U کتاب
hexateuch U شش کتاب
that book U ان کتاب
text U کتاب
booked U کتاب
texts U کتاب
book U کتاب
books U کتاب
i sold the book for rials 0 U کتاب را
letter writer U کتاب
you must know U باید بدانید
We have to go as well. U ما هم باید برویم .
It must be granted that … U باید تصدیق کر د که …
ought U باید وشاید
as it deserves U چنانکه باید
i ougth to go U باید رفت
it is necessary to go U باید رفت
it is to be noted that U باید دانست که
i ougth to go U باید بروم
one must go U باید رفت
i ought to go U باید بروم
i must go U باید بروم
it is necessary for him to go U باید برود
how shall we proceed U چه باید کرد
class book U کتاب کلاسی
margent U حاشیه کتاب
many books U چندین کتاب
casebook U کتاب موارد
list of lights U کتاب چراغها
leviticus U کتاب لاویان
corrigenda U غلطهای کتاب
letter book U کتاب رونوشت
casebook U کتاب زایه
casebooks U کتاب موارد
casebooks U کتاب زایه
mass book U کتاب نماز
book plates U برچسب کتاب
telephone directory U کتاب تلفن
telephone directories U کتاب تلفن
vademecum U کتاب موردمراجعه
book one U کتاب نخست
book review U انتقاد از کتاب
white book U کتاب سفید
word book U کتاب لغت
wordbook U کتاب لغت
booker U کتاب دار
bookplate U برچسب کتاب
boookbinder U کتاب ساز
your book U کتاب شما
book plate U برچسب کتاب
by the book U ازروی کتاب
catalog U کتاب فهرست
comic book U کتاب کاریکاتور
comic books U کتاب کاریکاتور
storybook U کتاب داستان
ecclesiastes U کتاب واعظ
enchiridion U کتاب کوچک
encyclopaedia U کتاب حاوی
f. of books U عاشق کتاب
ABC U کتاب الفبا
formulary U کتاب نماز
fortunebook U کتاب فالگیری
genesis U کتاب پیدایش
Holy Writ U کتاب مقدس
catalogues U کتاب فهرست
guide book U کتاب راهنما
here is my book U اینست کتاب من
cataloged U کتاب فهرست
cataloging U کتاب فهرست
catalogs U کتاب فهرست
grammars U کتاب دستور
grammar U کتاب دستور
novels U کتاب داستان
novel U کتاب داستان
texts U کتاب درسی
deuteronomy U کتاب تثنیه
text U کتاب درسی
cataloguing U کتاب فهرست
pocketbook U کتاب جیبی
catalogued U کتاب فهرست
catalogue U کتاب فهرست
ecclesiastes U کتاب جامعه
here is my book U کتاب من اینها
vademecum U کتاب درسی
bibliograph U کتاب شناس
psalter U کتاب سرود
pseudograph U کتاب قلب
textbooks U کتاب درسی
pseudograph U کتاب دغلی
textbook U کتاب درسی
bibliophile U دوستدار کتاب
pseudograph U کتاب جعلی
scriptures U کتاب مقدس
purview of a book U ویعت کتاب
scripture U کتاب مقدس
red book U کتاب سرخ
songbook U کتاب سرود
speller U کتاب املاء
bibliography U کتاب شناسی
bibliographies U کتاب شناسی
pressmark U شماره کتاب
policy book U کتاب روشها
bibiliography U کتاب شناسی
octateuch U هشت کتاب
bibliographer U کتاب شناس
avesta U کتاب زرتشت
biblioklept U کتاب دزد
p. album U کتاب عکس
paper stainer U کتاب نویس
abecedarium U کتاب الفباء
booklets U کتاب کوچک
booklet U کتاب کوچک
pepole of the book U اهل کتاب
bibliophil U کتاب دوست
philobiblic U کتاب دوست
sketchbook U کتاب مسوده
philobiblic U عاشق کتاب
pocketbooks U کتاب جیبی
missal U کتاب دعا
ethic U کتاب اخلاق
bookbinding U کتاب سازی
bookbinding U صحافی کتاب
manuscripts U کتاب خطی
manuscript U کتاب خطی
missal U کتاب نماز
personas U اشخاص یک کتاب
personae U اشخاص یک کتاب
blue book U کتاب ابی
miaasl U کتاب نماز
persona U اشخاص یک کتاب
book og kings U کتاب پادشاهان
directory U کتاب راهنما
handbook U کتاب دستی
handbooks U کتاب دستی
text book U کتاب درسی
black book U کتاب سیاه
that book U این کتاب
that is my book U کتاب من است
statute book U کتاب قانون
statute book U کتاب نظامنامه
cookbooks U کتاب طباخی
cookbooks U کتاب اشپزی
cookbook U کتاب طباخی
cookbook U کتاب اشپزی
workbooks U کتاب دستورعملیات
workbook U کتاب دستورعملیات
the holy U کتاب مقدس
prayer books U کتاب نماز
prayer book U کتاب نماز
directories U کتاب راهنما
jacket U جلد کتاب
jackets U جلد کتاب
reader U کتاب قرائتی
readers U کتاب قرائتی
bookmakers U کتاب نویس
bookmaker U کتاب نویس
postscript U ضمیمه کتاب
primers U کتاب الفباء
primer U کتاب الفباء
postscripts U ضمیمه کتاب
dictionary U کتاب لغت
pedant U کرم کتاب
guides U کتاب راهنما
frontispieces U دیباچه کتاب
bookcase U قفسه کتاب
bookcases U قفسه کتاب
bookshelf U قفسه کتاب
bookshelves U قفسه کتاب
nautical U خلبان کتاب
wordbook U کتاب لغت
frontispiece U دیباچه کتاب
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1tink and grow rich
3Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
1they have to be self-consistently determined.
1 just got to figure out where to headمعنی این عبارت چیست؟
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com